انسان چه بخواهد و چه نخواهد مجبور است فلسفهپردازی کند. به رغم مشکلات عظیمی که در این راه وجود دارد، فلسفهپردازی یکی از زیباترین و اصیلترین چیزهای زندگی انسان است. هر کس که با یک فیلسوف واقعی فقط یکبار دیدار کرده باشد، همواره احساس میکند که به سوی خاطره آن دیدار کشانده میشود.» من هنگامی معنای درست این عبارت را درک کردم که در کلاسهای فلسفه استاد بزرگوار، دکترغلامحسین ابراهیمی دینانی، حاضر شدم.
ایشان یکی از موفق ترین اساتید فلسفه اسلامی به شمار می آیند چراکه صاحب سبک فلسفی ویژهای در تدریس هستند. آنجا خِرَدی بود که در کلاس درس میخروشید و طوفانی از فلسفه بهپا میکرد. کلاسهای ایشان بیشک یکی از بهترین تجربههای دانشجویان فلسفه است. چرا؟ زیرا کلاس استاد رستاخیز فلسفه بود. فلسفه را حی و حاضر، زنده و مجسم میشد در آنجا درک کرد. بیجهت نیست که یکی از اساتید در وصفشان گفته: دکتر دینانی فیلسوف نیست؛ خودِ فلسفه است.» در تدریس فلسفه هیچ کلیشهای در کار نبود. همه چیز تازه و بدیع بود. استاد از زبان فلسفه سخن میگفت. او سخنگوی فلسفه بود و فلسفه از طریق او پا به جهان میگذاشت. همه را درگیر فلسفه و فلسفهورزی میکرد. خود ایشان نیز در همین رابطه میگویند: در همه این سالها که به کار تدریس فلسفه اشتغال داشتهام، همواره کوشیدهام که از روش گفتگو و پرسش و پاسخ استفاده کنم و این شیوه پسندیده را زنده نگه دارم. هیچ تردیدی وجود ندارد که این سبک و اسلوب در ذهن دانشجویان جای میگیرد و آنها نیز با اعمال همین روش، این طریقه را زنده نگه میدارند.»
آنچه این کتاب را از دیگر آثار مولف و حتی از دیگر آثار فلسفی فارسیزبان متمایز میکند، ساختار کاملا دیالوگی کتاب است؛ به این نحو که سراسر کتاب به صورت دیالوگهای استاد و دانشجویان تنظیم شده است. آثار فراوان و ارزشمندی که خود استاد به رشته تحریر درآوردهاند کاملا تخصصی بوده و برای اهل فلسفه مناسب هستند. اما ایشان در گفتگوهای خود مخاطب غیرمتخصص را نیز در نظر میگیرند و به همین دلیل اینگونه مباحث برای طیف گستردهتری از افراد قابل استفاده است. پیش از این نیز کتابهای دیگری به سبک و سیاق گفتگو از دکتر دینانی منتشر شده بود، اما این اولین کتابی است که ماحصل تدریسها و گفتگوهای ایشان با دانشجویان در کلاس درس فلسفه میباشد. به همین علت افرادی که از حضور در کلاس درس استاد کامیاب نشدهاند میتوانند حال و هوای کلاسهای ایشان را در لابهلای اوراق این کتاب حس کنند.
در این کتاب هم با بسیاری از نظریات فیلسوفان، متکلمان و عارفان مسلمان آشنا میشویم و هم میتوانیم فلسفهورزی را تجربه کنیم. لذا این اثر میتواند به عنوان کتابی مقدماتی برای آشنایی با فلسفه اسلامی مورد استفاده عموم دانشجویان و سایر علاقمندان قرار گیرد. اهمیت این مطلب وقتی روشن میشود که بدانیم متأسفانه در زمینه فلسفه و حکمت اسلامی بخاطر کمکاری و کمهمتی افراد متخصص، کمبودهای زیادی وجود دارد. یکی از آن خلأهای جدی، نبود کتابهای مقدماتی خوب، مفید، مناسب و متناسب با زمانه فعلی است. امروزه کسانی که در پی آشنایی با سنت فلسفی ما باشند گزینههای چندان مناسبی پیشرو نخواهند داشت.علاوه بر اینکه امروزه به دلایل بسیار و بیشمار و از جمله ارائه ناموفق فلسفه اسلامی توسط مدعیان، نظریات عمیق و بدیع و تأملات ژرف فیلسوفان مسلمان، بی ارزش، سطحی و بیارتباط با زمانه تلقی می شود. این در حالی است که روش و منش استاد بر این قرار گرفته است که از سنت فلسفی فرهنگ ما دفاع جانانهای کنند و نشان دهند که فیلسوفان بزرگ سنت ما به هیچ وجه کمتر از فیلسوفان غربی نبوده و هنوز هم سخنان بسیاری برای گفتن دارند. ما نیز فراوان میتوانیم از آنان بیاموزیم. بنابراین کاملا شایسته است که علاقمندان به حکمت اسلامی در این روزگار قحطی فلسفه وجود چنین کتابهایی را بیش از پیش مغتنم بشمارند.
خرد گفتگو شامل هفت بخش است که به ترتیب عبارتند از: مقدمات فهم فلسفه، هستیشناسی، خداشناسی، جهانشناسی، انسانشناسی، عرفان و دینشناسی. همانطور که مشاهده میشود تقریبا همه زمینههای حکمت اسلامی اعم از فلسفه، کلام و عرفان مورد توجه استاد قرار گرفتهاند. نکته قابل توجه این است که علاوه بر موضوعات اصلی و بنیادی همچون مباحث وجود و ماهیت، نور، وحدت و کثرت، ذات واجبالوجود، اسماء و صفات الهی، حدوث و قدم جهان ، تشخص عالم، کیفیت علم و کلام خداوند، آفرینش جهان، زمان، عالم مثال متصل و منفصل، رابطهی نفس و بدن، جبر و اختیار، عقل و. به مباحث بسیار جالبی همچون خیال، زبان، خودشناسی، خواب و شهود، لذت و الم، آن و لحظه، عشق و. نیز پرداخته شده است. دیگر آنکه گاهی دانشجویان در خلال بحثهای فلسفی پرسشهای شخصی از استاد میپرسند و ایشان هم در کمال صداقت از خود میگویند. بیشک برای هر کسی جالب است که بداند استاد بزرگ فلسفه چه پاسخی به این پرسشها میدهند: استاد! تابحال از فلسفه خسته شدهاید؟ استاد! آیا در زندگیتان، خود را آدم موفقی میدانید؟ استاد! تابحال شده به راه خودتان شک کنید؟ همچنین گاهی در لابهلای مباحث فلسفی پندهای حکیمانه ژرفی بر زبان استاد ظاهر میشود که سخت به دل مینشیند. در اینجا نیز سخنان فلسفی و شیرین استاد بهترین پایان برای گفتار ماست:
۱) دانشجو: آیا انسان میتواند (هستی بما هو هستی) را بشناسد؟
استاد: درباره هستی نمیشود بحث کرد، چون معنیاش این است که صحبتکننده جداست و هستی هم که درباره آن صحبت میکنیم جداست! حال شما کجا ایستادهاید که درباره وجود صحبت میکنید؟ در بیرون از وجود ایستادهاید و درباره آن صحبت میکنید؟ اگر چنین است، باید گفت بیرون از وجود که چیزی نیست! حتی نمیشود چیزی بیرون از وجود را در ذهن فرض کرد، چه رسد که در خارج محقق باشد. پس صحبت درباره وجود، قدری با صحبت درباره چیزهای دیگر فرق دارد. وجود، بیرونی ندارد که ما بایستیم و از بیرون به آن نگاه کنیم. ما هر کجا هستیم از شئون وجودیم. در واقع ما وقتی میتوانیم درباره وجود صحبت بکنیم که با زبانِ خودِ وجود صحبت کنیم.
۲) دانشجو: در مورد تقسیم نور به لنفسه و لغیره، بیشتر توضیح میدهید؟
استاد: شما خودت، خودت هستی؟
دانشجو: بله خودم، خودمم.
استاد: حال بگو ببینم، غیر از خودت ، چیزی هست؟
دانشجو: بله. غیر از من چیزهایی هست.
استاد: حال اگر خودت، خودت نبودی غیر از تو چیزی بود؟
دانشجو: نه، دیگر غیری نبود.
استاد: حالا چون خودت خودتی، غیری هست یا چون غیری هست، خودت خودتی؟
دانشجو: چون غیری هست، خودم خودمم.
استاد: حال که تو میگویی اول غیر را میفهمی، پس چه کسی آن غیر را میفهمد؟ خودت کجا بودی! تو اول خودت، خودت بودهای و خود را میفهمیدهای، بعد غیر خودت را درک کردهای. در این بحث هم، نور لنفسهای هست و نور لغیرهای و وجود یا نور لنفسه، مقدم است بر وجود یا نور لغیره.
۳) در مسیر دانش، خطرها و اوهام زیادی در کمین است که باید مراقب بود. این روزها دانشجویان یک کتاب را در عرض چند روز میخوانند و حتی روشهایی برای تندخوانی آموزش داده میشود که شخص هرچه سریعتر کتاب را تمام کند؛ این اشتباه است. باید کلاسهایی بگذارند برای کندخوانی که دانشجویان بر روی جملهها تفکر کنندقرن فست فود، بدترین زمانههاست. زمانهای که دانشجویان بهجای تحقیق، فقط میگویند جواب این سوال چیست و قدری تحمل ندارند. میگویند: هر چه سریعتر بگو، میخواهم بروم. کجا میخواهی بروی
درباره این سایت